برف نو! برف نو! سلام، سلام بنشین، خوش نشستهای بر بام
پاکی آوردی ای امید سپید همه آلودگیست این ایام
.
.
.
در این روزهای برفی آیا برای گنجشکان دانه ای ریخته ای ؟
پرنده دل من نیز ، دیر زمانیست که در برف گیر افتاده
.
.
.
اطلاعیه !
توی این روزای برفی
تا می توانید در مصرف گاز زیاده روی کنید تا هفته آینده هم تعطیل شوید !
اتحادیه فرهنگیان بی حوصله و دانش آموزان تنبل!
.
.
.
در برف ، سپیدی پیداست . آیا تن به آن می دهی ؟
بسیاری با نمای سپید نزدیک می شوند که در ژرفنای خود نیستی بهمراه دارند . . .
(ارد بزرگ)
.
.
.
دارد برف می آید در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد
تا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند
.
.
.
هموطن!
فقط با روشن کردن یک بخاری اضافه، شما هم در تعطیلی مدارس
دانشگاه ها و ادارات سهیم باشید.
هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم !
.
.
.
مثل بارون با صفایی / مثل برف سفید و ماهی
مثل گل خوشبو و زیبا / مثل خون تو قلب مایی
چه بخواهی، چه نخواهی / تو عزیز دل مایی
.
.
.
دعا میکنم غرق باران شوی چو بوی خوش یاس و ریحان شوی
دعا میکنم در زمستان عشق بهاری ترین فصل ایمان شوی
.
.
.
به که گویم که تو منزلگه چشمان منی / به که گویم که تو گرمای دستان منی
گرچه پاییز نشد همدم و همسایه ی من / به که گویم که تو باران زمستان منی
.
.
.
سوزی که برف داره ، بارون نداره معرفتی که تو داری ، هیچ کــس نداره !
.
.
.
دارد برف می آید در گوش دانه های برف نام تو را زمزمه خواهم کرد
تا برف زمستانی از شوق حضورت بهار را لمس کند
.
.
.
داره برف میاد به اسمون نگاه کن هروقت برف سیاه بارید بهم خبر بده ،
اون موقع من دیگه دوستت نخواهم داشت
وقتی بهت گفتم : دلتنگ تو هستم ، به شانه ام زدی تا دلتنگیم را تکانده باشی !
به چه دلخوش کرده ای ؟ تکاندن برف از شانه آدم برفی ؟
.
.
.
عشق یعنی امید ، یعنی طراوت باران ، یعنی سفیدی برف ، یعنی ساز زندگی و لبریز از خوشی و عشق
یعنی راز زیستن !
.
.
.
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
.
.
.
برف آمد و پاییز فراموشت شد / آن گریه ی یک ریز فراموشت شد
انگار نه انگار که با هم بودیم / چه زود همه چیز فراموشت شد
.
.
.
اگه برف می دونست زمین خاکی چقدر کثیفه ، برای اومدن به اون لباس سفید نمی پوشید
.
.
.
عشق یعنی آن نخستین حرفها / عشق یعنی در میان برفها
عشق یعنی یاد آن روز نخست عشق / یعنی هر چه در آن یاد توست
.
.
.
آرزو می کنم غم های دلت بروند زیر برف های زمستانی تا همیشه بدون غم بمانى
.
.
.
میدونی فرق من با برف چیه ؟
.
.
.
برف میاد و به زمین می شینه ، ولی من همین جوری هم به دل میشینم
.
.
.
دونه های برف از آسمون فقط برای دیدن چشمات پایین میان اما پاشونو که به زمین میزارن فدای مهربونیهات میشن …
.
.
.
آرزو دارم با بارش هر دونه از برف زمستونی یه غم از رو دلت کم بشه نازنینم …
.
.
.
زمستان بهانه است برف از آسمون خسته می شه ! پاییز بهانه است برگ از درخت خسته می شه! اس ام اس بهانه است دلم برات تنگ می شه !
.
.
.
الا ای برف!
چه می باری بر این دنیای ناپاکی؟
بر این دنیا که هر جایش
رد پا از خبیثی است
مبار ای برف!
تو روح آسمان همراه خود داری
تو پیوندی میان عشق و پروازی
تو را حیف است باریدن به ایوان سیاهیها
تو که فصل سپیدی را سرآغازی
مبار ای برف!
.
.
.
لیز خوردن بهونه ایست تا دست هایی رو که دوست داری محکمتر فشار بدی
روز زمستونیت قشنگ !
.
.
.
برف بارید و خدا پاکی خود را به زمین هدیه کرد. زمین مغرور شد که سفید است، پاک است چون دل خدا… و خدا با آفتابی، اشتباه زمین را به وی گوشزد کرد
.
.
.
برف که حالا کم کم آب می شود ، سفید ، همرنگ آرزوهای تو بود …
.
.
.
امیدوارم روزای زمستونیت مثل دل من که از عشق تو لبریزه گرم باشه .
روزای زمستونیت قشنگ
.
.
.
امسال زمستون خیلی قشنگه چون با تو آغاز میشه با تو نیستم با کفشمم…
.
.
.
یه گاز از دماغت میدی !؟
(از عاشقانه های خرگوش و آدم برفی !!!) !
.
.
.
به دلیل بارش سنگین برف، سرمای شدید و خارج نشدن مردان از خانه
اداره ثبت احوال درباره افزایش شدید جمعیت هشدار داد
.
.
.
به شقایق سوگند که تو بر خواهی گشت ، من به این معجزه ایمان دارم ، منتظر باید بود تا زمستان برود ، غنچه ها گل بکنند !
.
.
.
ای که در فصل خزان بینی مرا با پشت خم ، این زمستان را مبین ، ما هم بهاری داشتیم ، این نیز بگذرد
.
.
.
گل یخ زمستان تو هستم
اسیر ناز چشمان تو هستم
مرا پرپر مکن ای جانم ای دوست
که من مشتاق دیدار تو هستم
.
.
.
مواظب گرمای دلت باش تا کاری که زمستان با زمین کرد ، زندگی با دلت نکند
.
.
.
وقتی می رفتی بهار بود ، تابستان نیامدی ، پاییز شد ، پاییز که نیامدی پاییز ماند ، زمستان که نیایی باز پاییز می ماند ، تو رو خدا فصل ها رو به هم نریز
.
.
.
خزان بنشست و گل با بادها رفت / چه آسان میشود از یادها رفت . . .